🍁برشی از یک کتاب🍁
« جاوید گفته بود که زرتشتی است؛
و پدر گفته بود: حکم میکنم به احدی نگویی، وگرنه این مردم تهمت آتشپرستی بهت میبندند و آتشت میزنند.
-من آتشپرست نیستم، من یکتای بیهمتا را میپرستم.
-نمیخواهد این چیزها را به من بگویی. به من میگویند سرهنگ نیلوفری، در حریم من آزاد هستی که هر دینی داشته باشی، حتی میتوانی آتش هم بپرستی.
-من به آتش احترام میگذارم، ولی یکتای بیهمتا را میپرستم.
-خیلی خوب، هر غلطی دلت خواست بکن، اگر آتش تو به نماز من آسیب نمیرساند، یک بخاری دیواری این جا بساز و اسمش را بگذار گرمخانه. فقط تقیه کن. تقیه میدانی چیست؟ …»
کتاب “سال بلوا”
نوشته عباس معروفی
ناشر: انتشارات ققنوس
نوبت چاپ: پنجم 1393