🍁پنجره ای برای تأمل🍁
📚یک برش از یک کتاب📚
« الیزابتا کوچک است و شکننده و شاد؛ تا چند ماه دیگر پنج سالش تمام می شود.
او را به خودم فشردم و شروع کردم برایش کتاب خواندن؛ ناگهان مرا نگاه کرد و پرسید:
– زندگی یعنی چه؟
جواب احمقانه ای به او دادم:
– زندگی، لحظه ای ست بین تولد و مرگ.
– مرگ چیه؟
– مرگ وقتی ست که همه چیز تمام می شود.
– مثل زمستان؟ وقتی که برگ های درختان می ریزند؟ ولی عمر یک درخت با زمستان تمام نمی شود، نه؟ وقتی بهار بیاید، درخت دوباره زنده می شود، نه؟
– ولی برای مردها این طور نیست، زن ها و بچه ها هم همین طور. وقتی کسی مرد، برای همیشه مرده، دیگر دوباره زنده نمی شود.
– این که نمیشه، این درست نیست.
– چرا، الیزابتا، بخواب.
– من حرف های تو را قبول ندارم، فکر می کنم وقتی کسی بمیرد، مثل درخت ها در بهار زنده می شود.
فردای آن روز به ویتنام رفتم. در ویتنام جنگ بود، آتش بود و خون بود. خبرنگاری بودم که دیر یا زود گذرش به آنجا می افتاد….
…من برای شناخت بشریت به اینجا آمده ام به خاطر اینکه دلم می خواهد بفهمم مردی که مرد دیگری را می کشد در جست و جوی چیست! و وقتی که آخرین گلوله را در بدن مردی فرو می کند به چه می اندیشد؟… »
“زندگی، جنگ و دیگر هیچ”
اوریانا فالاچی
ترجمه لیلی گلستان
⬅️ “زندگی، جنگ و دیگر هیچ”
گزارشی از سفر اوریانا فالاچی به ویتنام و مکزیک است.
چاپ این کتاب بعد از جنگ ویتنام نه تنها برای فالاچی شهرتی جهانی به بار آورد که حتی باعث شد بسیاری از آنها که از جنگ ویتنام دفاع میکردند نیز از کرده خود پشیمان شوند.
این اثر را شاید بتوان یکی از مؤثرترین کتابهای ضد جنگ تاریخ دانست. کتابی که از دید بعضی شاید بهترین کتاب ضد جنگ تاریخ هم لقب بگیرد.
⬅️ عکسی که بر روی جلد این کتاب است تصویری است واقعی از رییس پلیس ویتنام، “تصویر اعدام مردی شورشی” ، تصویری که توانست دنیا را تکان دهد و بسیاری معتقدند انتشار این عکس، شکست آمریکا در جنگ ویتنام را قطعی کرد، عکسی که بعدها موضوع کتاب فالاچی شد.