☘️برشی از یک کتاب☘️
تعجب نمیکنم از اینکه میبینم برخی مردم وقتی خود را تنها مییابند ملول و کسل میشوند؛ زیرا وقتی با خود تنها هستند نمیتوانند بخندند.
آیا باید خندیدن را علامتی برای دیگران بدانیم؟ یک علامتِ محض، همچون یک کلمه؟
چه چیزی باعث میشود مردم، خندیدن در تنهایی را زادهی خیال، و آنطور که در «تئوفراستوس» آمده عمدتاً حمل بر کودنی کنند؟
حیواناتِ فروتر هرگز نمیخندند، چه بهتنهایی و چه در میان گله!
روزی “مایسونِ مردمگریز” با خود میخندید. یکی از این مردم او را دید و متعجب شد؛ پرسید: “برای چه میخندی؟ کسی که نزد تو نیست!”
مایسون گفت: “دقیقاً به همین دلیل است که میخندم.”
🔹عنوان کتاب: “جهان و تاملات فیلسوف”
🔹نویسنده: “آرتور شوپنهاور”
🔹مترجم: “رضا ولییاری”
🔹ناشر: “نشر مرکز”