🍁برشی از یک کتاب🍁
« دوست، دوست را کامل میکند؛ همانگونه که یک نیمهٔ در، نیمهٔ دیگر را.
امّا یک نیمهٔ در، در نیمهٔ دیگر، حل نمیشود، محو نمیشود، نابود نمیشود.
این شبیهشدنها، مسئلهای است که باعث میشود ما غالباً تنها بمانیم؛ چرا که از مُقلّد بیزاریم، یا از اینکه تقلید کنیم؛
مگر آنکه دوستی را با دلقکی برابر بدانیم،
یا آنقدر درمانده و ضعیفالنفس باشیم که احتیاج به لهشدن در دیگری را حس کنیم،
یا آنقدر بیمار باشیم که بخواهیم در مقام «خود همهچیزبینی»، جمعی انسان توسریخور ساده لوح را به مسخرگی وادار کنیم.
ما میخواهیم کسی با ما باشد که «ما» نباشد،
دستگیرندهٔ ما باشد و دستگیرندهاش باشیم،
هشداردهندهٔ به ما باشد و هشداردهندهٔ به او باشیم،
بیدارکنندهٔ ما و بیدارکننده اش…
رفیقی که تو را دائماً تأیید میکند یا تحسین، اسیر است نه رفیق. »
کتاب “ابوالمشاغل”
نوشتهٔ “نادر ابراهیمی”
ناشر: “انتشارات روزبهان”